نوشته شده توسط : مهیار

 

گل سرخ

گل سرخی بودم

دستی آمد که مرا بچیند و برای یاری ببرد

تا که شاید تکه ای محبتی بخرد

او مرا کند و شکست

تا که پرپر م کند زیر پای یارش

پرپر م کرد و گذشت

اما یارش نگذشت

یارش از من پرسید

ز کجا آمده ای ؟

گفتم از دیار غم

او دوباره پرسید

پس چرا اینگونه ؟

گفتم او را با اشک

سرنوشتم این بود ...

سرنوشتم این بود : زیر پاهای شما جان بدهم

 



:: موضوعات مرتبط: گل سرخ , ,
:: بازدید از این مطلب : 545
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد